ربایش بیگانه من و برخورد بشقاب پرنده
ربوده شدن توسط بیگانگان (Alien Abduction) موضوعی است که افراد مختلف در سراسر جهان ادعا کردهاند آن را تجربه کردهاند. این گزارشها معمولاً شامل روایتهایی از مواجهه مستقیم با موجودات فرازمینی، به کارگیری تکنولوژیهای ناشناخته، و انجام آزمایشهای عجیب است. این تجربهها همچنان مورد بحث علمی، روانشناسی و ماوراءالطبیعه قرار دارد.
تجربههای رایج در گزارشهای ربوده شدن:
- حس حضور:
- افراد معمولاً ابتدا حس میکنند چیزی یا کسی در نزدیکی آنها وجود دارد، حتی اگر چیزی قابل مشاهده نباشد.
- نور شدید:
- گزارشها اغلب به وجود یک نور روشن و قوی اشاره دارند که فرد را بیحرکت میکند یا او را به سمت خود میکشد.
- فلج موقت:
- بسیاری از قربانیان احساس میکنند که بدنشان فلج شده است و قادر به حرکت نیستند.
- تماس با موجودات بیگانه:
- این موجودات معمولاً بهعنوان انساننما، با چشمهای بزرگ، پوست خاکستری یا سبز، و قد کوتاه توصیف میشوند. برخی دیگر، موجودات خزندهنما یا بلندقد را گزارش دادهاند.
- آزمایشهای پزشکی:
- افراد ادعا میکنند که روی آنها آزمایشهای پزشکی انجام شده، از جمله نمونهبرداری از بافت، تزریق یا نصب ابزارهایی در بدنشان.
- بازگشت با حافظه ناقص:
- قربانیان اغلب پس از تجربهی خود، حافظهای مبهم یا ناقص از آنچه رخ داده دارند. برخی از آنها از طریق هیپنوتیزم یا جلسات رواندرمانی سعی میکنند جزئیات بیشتری را به یاد آورند.
- زمان گمشده (Missing Time):
- یکی از ویژگیهای کلیدی این تجربهها، احساس گم شدن زمان است. قربانیان ممکن است متوجه شوند ساعتها یا حتی روزها از دست رفتهاند، بدون اینکه توضیحی برای آن داشته باشند.
توضیحات علمی و روانشناختی:
- فلج خواب (Sleep Paralysis):
- این وضعیت روانشناختی میتواند باعث شود افراد حس کنند فلج شدهاند یا حضور موجودی در اتاق را تجربه کنند.
- تأثیرات فرهنگی:
- داستانها و فیلمهای علمی-تخیلی میتوانند تصورات ذهنی افراد را شکل دهند و باعث شوند تجربههای معمولی به شکل ماورایی تعبیر شوند.
- هیپنوتیزم و خاطرات کاذب:
- برخی از خاطراتی که افراد تحت هیپنوتیزم به یاد میآورند، ممکن است ساخته و پرداخته ذهن باشند.
- اختلالات خواب یا استرس:
- شرایط روانی خاص میتواند چنین تجربههایی را توضیح دهد.
آیا این تجربه واقعی است؟
ربوده شدن توسط بیگانگان از منظر علمی ثابت نشده است. با این حال، نمیتوان احساسات یا باور افرادی را که چنین تجربههایی را گزارش دادهاند، بهسادگی رد کرد. تحقیقات درباره این موضوع همچنان ادامه دارد و ممکن است در آینده اطلاعات بیشتری درباره علت این ادعاها به دست آید.
ربوده شدن توسط بیگانگان چگونه است؟
“ET the Extra-Terrestrial” یک فیلم زیبا است که پیوند استثنایی یک پسر جوان، الیوت، و یک فرازمینی را به تصویر میکشد، اما وقتی صحبت از روایتهای واقعی آدم ربایی به میان میآید، معمولا لحن تغییر میکند.
داستان ربوده شدن من
من هرگز در مورد خاطراتم صحبت نکردم تا اینکه بزرگتر شدم و در مورد حساب خود خواهرم، حساب جداگانه پدرم و یکی دیگر از عمه یکی از دوستانم شنیدم. همه این سه نفر دارای حساب های بسیار قابل اعتماد هستند و هیچ یک از این افراد سابقه مصرف مواد مرتبط با آدم ربایی خود را ندارند. اینم پروفایلشون:
- پدرم: فوق لیسانس فیزیک و مهندس برق است. در biomed کار می کند.
- خواهرم: مسیحی سابق، تحصیل کرده دانشگاه، مادر یک فرزند، طلاق گرفته.
- عمه دوستم “دونا”: دانشمند محیط زیست، در کالیفرنیا زندگی می کند.
شبی که توسط بیگانگان ربوده شدم
من در یک شهر خوش آب و هوا در منطقه خلیج بزرگ شدم. ما در یک خانه 4 خوابه بازسازی شده زندگی می کردیم. اتاق من در سمت چپ پشت خانه بود، اتاق خواب خواهر وسطی من یک اتاق “آینه ای” و درست در سمت راست بود و خواهر بزرگم در آن طرف هال می خوابید. پدر و مادر ما در طبقه بالا خوابیدند. من در اوایل نوجوانی بودم.
گوشه سمت چپ پشت و دور از پنجره خوابیدم. ما ملحفه (به جای پرده) روی پنجره هایمان داشتیم که همیشه هنگام خواب آنها را پایین می کشیدم. بعضی وقت ها کنار سی دی پلیر خوابم می برد و شمع روشن می کردم. همه چیز تقریباً ساده و روزمره بود.
فال شمع آنلاین
شبی که آدم ربایی اتفاق افتاد، یادم میآید که تمام مراحل را طی کردم. در نقطه ای از خواب بیدار شدم (یا فکر کردم از خواب بیدار شدم) و میل غیرقابل تعریفی برای نگاه کردن به بیرون از پنجره داشتم. وقتی به بیرون نگاه کردم، نور بسیار مشخصی در چمنزار ما وجود داشت. شبیه نور ماه کامل و روشن به نظر می رسید، اما نکته گیج کننده این بود که نور فقط در حیاط خلوت من متمرکز بود و بوته های اطراف حصار خانه همسایه هایم تاریک بود.
علاوه بر نور کانونی روشن، متوجه شدم که گیاهان در حال تپش هستند. همه درختان خم می شدند و به سمت داخل به سمت مرکز چمن و مرکز نور می چرخیدند، تقریباً مانند خلاء. بهترین روشی که میتوانم آن را توصیف کنم، تماشای گیاهان و علفهای دریایی در اقیانوس است که با امواج با ریتمی ثابت اما کنترل نشده حرکت میکنند. درختان به شدت به تپش خود ادامه دادند.
در حال حاضر یادم نیست چه زمانی از تختم بیرون رفتم. اتفاقی که بعد افتاد مثل یک رویای بسیار واضح بود. من روی یک “میز” در یک محیط بسیار استریل بودم. به پشت دراز کشیده بودم و نور روشنی بالای سقف بود. من مطلقاً هیچ احساسی در بدنم احساس نمی کردم، اما از این واقعیت آگاه بودم که در حال مطالعه یا معاینه هستم – این تنها راه توصیف آن است. میدانستم که به من نگاه میکنند، اما هیچوقت یک بار احساس درد یا ناراحتی نکردم. واضح است که نمی توانستم حرکت کنم یا صحبت کنم.
زمانی که از خواب بیدار شدم، این احساس را داشتم که مثل یک نوزاد در تختم قرار میگیرم – خیلی ملایم بود. بدن من بدون درد بود و در واقع کاملاً آرام و خوب بودم. وقتی فهمیدم بیدار هستم، دوباره از پنجره به بیرون نگاه کردم و دیدم که درختان دیگر تپش ندارند و چمن زیر ماه بسیار تاریک تر شده است.
من این داستان را برای خودم نگه داشتم و آن را به عنوان یک رویا برای سالیان متمادی منتقل کردم تا اینکه از دیگران در خانواده ام در مورد آدم ربایی، مشاهده بشقاب پرنده و برخورد شنیدم.
بشقاب پرنده ها، مشاهده بیگانگان، و آدم ربایی ها. یا فلج خواب است؟
من هرگز از فلج خواب رنج نبردهام و هیچکس در خانوادهام نیز از فلج خواب رنج نبردهام، بنابراین کاملاً مطمئن نیستم که چگونه این موضوع در حسابهای ما نقش خواهد داشت. با این حال، شک و تردیدهای زیادی در مورد آدم ربایی ها و مشاهده ها وجود دارد. من داستانم را با کمال میل می گویم زیرا اکثر افرادی که تجربه آن را نداشته اند آنها را انکار می کنند. . . که قابل درک است من شخصاً روی عامل “باورپذیری” سرمایه گذاری نمی کنم، فقط فکر می کنم جالب است که در مورد آن صحبت کنم.
ریچ مکنالی از هاروارد تا آنجا پیش رفت که به بررسی ویژگیهای مشترک ربودهشدگان بیگانه و «میل آنها برای چسبیدن به باورهایشان» بپردازد. این یافته ها در Psychology Today منتشر شده است . او این 5 ویژگی مشترک را پیدا کرد:
- فلج خواب: بسیاری از ربوده شدگان تمایل به فلج خواب را توصیف می کنند که مشخصه آن چراغ های چشمک زن و توهم و احساس “شناور” هنگام بیدار شدن است.
- سندرم حافظه کاذب: این افراد کلمات، مفاهیم، مواردی را که هرگز در تست های حافظه معرفی نشده اند به یاد می آورند.
- سطوح بالای جذب: این افراد تمایل به تخیل، خیال پردازی دارند و در صورت قرار گرفتن به راحتی هیپنوتیزم می شوند.
- باورهای عصر جدید: ربوده شدگان علاقه یا پذیرش بالایی نسبت به پزشکی عصر جدید و ایده جادویی دارند.
- آشنایی با روایت فرهنگی: ربوده شدگان اغلب با فیلم های علمی تخیلی و روایت هایی در مورد آدم ربایی تغذیه می شوند.
من به این پنج نکته نگاه کردم و خودم را ارزیابی کردم. این چیزی است که من پیدا کردم:
آیا من با نمایه ربوده شده بیگانه مناسب هستم؟
صفت | بله خیر | توضیح |
---|---|---|
فلج خواب | خیر | در خانواده من اجرا نمی شود. بدون حساب |
سندرم حافظه کاذب | خیر | من سالها به عنوان متخصص بیهوشی کار کردم و ویرایش فنی انجام دادم. من هیچ وقت مشکل حافظه نداشتم |
سطوح بالای جذب | خیر | من کاملاً شک دارم |
باورهای عصر جدید | آره | این دسته قطعا برای من مناسب است. من در انرژی درمانی هستم، با این حال، در زمان ربوده شدن من نسبتاً مذهبی بودم (باور به خدا) و قطعاً از فلسفه های عصر جدید در امان بودم. |
آشنایی با روایت فرهنگی | بله خیر | در واقع من اصلاً علمی تخیلی را دوست ندارم. من چیزی مانند ET را برای اهداف نوستالژیک تماشا خواهم کرد. |
مشاهده بشقاب پرنده و داستان های بیشتر آدم ربایی
مشاهده یوفو پدرم
وقتی پدرم جوان بود، شاید 4 یا 5 سال، خانوادهاش با B-52های قدیمی بازسازیشده از سانتا باربارا به واشنگتن پرواز میکردند. ما از خانواده خلبانان نیروی هوایی جنگ جهانی اول و دوم می آییم. او عادت داشت سوار این B-52 های عظیم شود و از پنجره بیرون را نگاه کند. او به من گفت که یک روز 3-4 کره ریز نقره ای را دید. آنها در ابتدا ثابت بودند که انگار با B-52 همگام بودند، اما ناگهان به صورت زیگزاگی از هم جدا شدند و بر خلاف هر چیزی که او می توانست آن را با آن مقایسه کند تا زمانی که فوت کرد، سرعت گرفتند.
خواهر من تقریباً در همان سن – 13 یا 14 – تجربه ربایش بسیار مشابهی با من داشت، اما تجربه او کمتر خوشایند بود. در خواب، او را در یک اتاق معاینه قرار دادند. او به یاد می آورد که یک وسیله مار مانند نقره ای و طولانی را دیده است (شاید چیزی شبیه یک اسکوپ) که داخل و پایین مری او قرار می گیرد. این تلخ ترین نکته داستان اوست و جزئیات دیگر را به خاطر نمی آورم.
عمه دوستم دونا
داستان دونا واقعاً مرا مجذوب خود کرد، زیرا او زن باهوشی است و به اصرار بهترین دوستم داستان را برای من تعریف کرد. او با صداقت زیاد به من گفت.
فراموش می کنم که او کجا بزرگ شد – آریزونا یا بخش دورافتاده ای از کالیفرنیا. او یک مربی جوانان بود و قول داده بود که شاگردانش را به تماشای ستارگان ببرد. او خیلی بزرگتر از بچه ها بود (آنها در اوایل نوجوانی آنجا بودند) و به تازگی گواهینامه رانندگی خود را گرفته بود.
او بچه ها را با امید دیدن ستاره ها در جاده های خاکی به بیابان می برد. همانطور که آنها در حال رانندگی بودند، او توضیح داد که نور درخشانی که آنها را دنبال می کند (مطمئن نیست که پشت آنها بوده یا جلوی آنها) و تمام. وقتی بالاخره به خود آمدند و بیدار شدند ماشین پارک شده بود و خورشید در حال طلوع بود. هیچ یک از آنها به یاد نداشتند که چه اتفاقی افتاده است و هیچ یک از آنها هرگز به بزرگسالان در مورد آن چیزی نگفتند.
تاریخچه مشاهده بشقاب پرنده ها و ویژگی های افراد ربوده شده
اولین روایت بتی و بارنی هیل از مشاهده و ربوده شدن یک بشقاب پرنده اولین موردی بود که توجه عمومی را به خود جلب کرد. این زوج در سال 1961 در کوههای سفید نیوهمپشایر رانندگی میکردند و گزارش دادند که با وجود دورههای از دست دادن حافظه شدید در طول شب، ربوده شدند و مورد معاینه قرار گرفتند. این آدم ربایی بعداً توسط دولت ایالات متحده به عنوان بخشی از یک سری ابتکارات تحقیقاتی به نام « پروژه کتاب آبی» مورد بررسی قرار گرفت که در طی 17 سال 12618 گزارش را به خود اختصاص داد. گزارش کاندون در سال 1968 بعداً منجر به خاتمه این پروژه شد، اما تلاشها با هویت جدیدی در سال 1974 توسط “افولوژیستها” احیا شد و مرکز مطالعات UFO (CUFOS) نامیده شد.
آیا ربوده شدن و مشاهده بیگانگان واقعی است؟
بدیهی است که یک اردوگاه واقعاً قوی از مؤمنان “افولوژیست” و غیر معتقد (شک گرا) وجود دارد. من نسبتاً در مورد موضوع بی طرف هستم. آنچه را که دیدم توصیف کردم اما واقعاً کمتر به نتیجه آن اهمیت می دهم. با این حال، من فکر می کنم که چیزهای زیادی در جهان وجود دارد که ما هنوز کشف نکرده ایم. من فکر می کنم که ما تنها موجودات باهوش در جهان پهناور هستیم، بسیار خود محور و معمولی برای ما زمینی ها است. تو چطور؟
چرا مشاهده بیگانگان کاهش یافته است؟
من دو نظریه در این مورد دارم. یکی اینکه مشاهده ها عادی شده و کمتر احساسی شده است. مورد دیگر این است که ما آنقدر با تکنولوژی فریب خوردهایم که برای حضور در بیداری سختی داریم و کمی از حواس اضافی خود دور هستیم.
دیدگاهتان را بنویسید