آن که از سنبل او غالیه تابی دارد
باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد
از سر کشته خود میگذری همچون باد
چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد
ماه خورشید نمایش ز پس پرده زلف
آفتابیست که در پیش سحابی دارد
چشم من کرد به هر گوشه روان سیل سرشک
تا سهی سرو تو را تازهتر آبی دارد
غمزه شوخ تو خونم به خطا میریزد
فرصتش باد که خوش فکر صوابی دارد
آب حیوان اگر این است که دارد لب دوست
روشن است این که خضر بهره سرابی دارد
چشم مخمور تو دارد ز دلم قصد جگر
ترک مست است مگر میل کبابی دارد
جان بیمار مرا نیست ز تو روی سؤال
ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد
کی کند سوی دل خسته حافظ نظری
چشم مستش که به هر گوشه خرابی دارد
پخش صوتی غزل با صدای موسوی گرمارودی:
تعبیر غزل شماره 124 حافظ در فال شما :
شک و تردید را کنار بگذارید و آنقدر مته به خشخاش نزنید! گله و شکایت از مشکلات هیچ دردی را درمان نخواهد کرد. سعی کنید واقع بین بوده و از دوستان صدیق خود کمک بگیرید تا موفق شوید.
بخشش و گذشت را سرلوحه کار خودتان قرار دهید. فرصت ها را غنیمت شمرده و کمال استفاده را از روزهای عمر بکنید. در عشق ثابت قدم و صادق باشید و از ریا و دورویی حذر کنید.
✦✦✦✦
بیت اول
آن که از سنبل او غالیه تابی دارد
باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد
آن کسی که غالیه معطر در تب و تاب حسادت از گیسوی خوشبوی اوست، دوباره با عاشقان خود در کرشمه و پرخاشگری است.
✦✦✦✦
بیت دوم
از سر کشته خود میگذری همچون باد
چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد
ای محبوب، تو از سر عاشقان کشته شده در راه خود، همچون باد، سریع میگذری. چکار میتوانیم بکنیم وقتی که معشوق عمر و زندگی من است که سرعت و شتاب دارد.
✦✦✦✦
بیت سوم
ماه خورشیدنمایاش ز پس پرده زلف
آفتابیست که در پیش سحابی دارد
چهره همانند ماهش که جلوه خورشید را دارد، در پشت پرده گیسوانش، همچون آفتابی است که ابر روی آن را پوشانده است.
✦✦✦✦
بیت چهارم
چشم من کرد به هر گوشه روان سیل سرشک
تا سهی سرو تو را تازهتر آبی دارد
چشم من از هر گوشه اش، سیل اشک را روانه کرد تا قامت دلجوی تو، تازهتر و شادابتر شود. شاعر در این بیت حسن تعلیل بکار برده است؛ اشک چشم حافظ از فرط عشق و اشتیاق جاری است و غرض حافظ از این گریه آبیاری سرو قامت یار است.
✦✦✦✦
بیت پنجم
غمزه شوخ تو خونم به خطا میریزد
فرصتش باد که خوش فکر صوابی دارد
اگرچه کرشمه گستاخانه چشم تو، مرا به اشتباه و بیگناه میکُشد، اما امیدوارم که فرصت کافی برای این کار داشته باشد. زیرا فکرش درست و دلپذیر است.
✦✦✦✦
بیت ششم
آب حیوان اگر اینست که دارد لب دوست
روشن است این که خضر بهره سرابی دارد
آب زندگانی که عمر جاودان میبخشد اگر همین باشد که لب دوست دارد، بنابراین واضح است که خضر، تنها به سرابی دست یافت.
✦✦✦✦
بیت هفتم
چشم مخمور تو دارد ز دلم قصد جگر
ترک مست است مگر میل کبابی دارد
چشم مست تو از دل و اندرون من، جگر مرا هدف گرفته است، او ترکی مست است که هوس خوردن کباب دارد و برای این کار جگر مرا انتخاب کرده است.
✦✦✦✦
بیت هشتم
جان بیمار مرا نیست ز تو روی سؤال
ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد
جان بیمار و رنجور از عشق من، از روی تو سؤالی نمیکند و خواهشی از تو ندارد. خوشا به حال آن عاشق بیماری که از دوست جواب میگیرد بدون اینکه سؤال بپرسد.
✦✦✦✦
بیت نهم
کی کند سوی دل خسته حافظ نظری
چشم مستش که به هر گوشه خرابی دارد
چشم مست معشوق چه موقع نگاهی به طرف دل عاشق و رنجور حافظ میاندازد؟ یعنی هیچوقت به حافظ توجه نشان نمیدهد؛ در حالیکه چشم مست و خمارش، در هر گوشه، از پای درافتادهای دارد